کد مطلب:243814 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

خبر دادن حضرت از مرگ و میرها
[108] 19 - راوندی گفته است:

داود بن محمد نهدی از عمران بن محمد اشعری نقل كرده است كه گفت: خدمت امام



[ صفحه 104]



جواد علیه السلام رسیدم و خواسته های خود را گفتم و عرض كردم: ام حسن، خدمت شما سلام می رساند و پیراهنی از شما می خواهد كه كفن خویش سازد.

حضرت فرمود: البته او، از این بی نیاز شده است، من بیرون آمدم و مفهوم سخن حضرت را نفهمیدم، پس خبر رسید، سیزده روز یا چهارده روز جلوتر، از دنیا رفته است. [1] .

[109] 20 - همچنین گفته است:

از عمران بن محمد روایت شده كه گفت: برادرم، یك زره با چند چیز دیگر به من داد كه به امام جواد علیه السلام تحویل دهم، آنها را نزد حضرت بردم، در حالی كه زره را فراموش كرده بودم، چون خواستم با حضرت خداحافظی كنم، به من فرمود: زره را هم بیاور.

و مادرم نیز خواسته بود كه پیراهنی از حضرت، برایش بگیرم و چون با او در میان گذاشتم فرمود به آن نیازی ندارد، پس خبر رسید كه بیست روز پیش از دنیا رفته است. [2] .

[110] 21 - مسعودی گفته است: از صالح بن عطیه اصم نقل شده كه گفت: قبل از بیرون رفتن امام جواد علیه السلام به جانب عراق، حج گزاردم و خدمت حضرت از تنهایی شكایت كردم؛ حضرت به من فرمود: آگاه باش كه تو، از حرم بیرون نخواهی رفت تا كنیزی خریداری كنی و از او، فرزند دار شوی.

عرض كردم: فدایتان شوم! اگر صلاح می دانید، راهنمائیم كنید؛ حضرت فرمود: آری، برو و جستجو كن و چون كنیزی انتخاب كردی، مرا آگاه ساز؛ من نیز چنین كردم.

حضرت فرمود: برو و نزدیك صاحب كنیز باش تا من بیایم؛ من نیز به غرفه ی كنیز فروش رفتم؛ امام جواد علیه السلام بر ما گذشت و به كنیزك، نظر افكند و گذشت؛ چون خدمت حضرت رسیدم، فرمود: او را دیدم، اما عمر كوتاهی دارد؛ فردا صبح، نزد صاحبش رفتم؛ او گفت: كنیز تب دار است و نمی توان او را نشان داد؛ روز بعد به سراغش رفتم؛ صاحبش گفت: همین امروز به خاكش سپردم؛ پس خدمت امام جواد علیه السلام رسیدم و او را مطلع ساختم و كنیز دیگری خریدم و فرزندم محمد، از وی زاده شد. [3] .



[ صفحه 105]




[1] الخرائج و الجرائح 2: 667 ح9.

[2] الخرائج و الجرائح 2: 667 ح 9.

[3] اثبات الوصية: 218.